با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+#داستان_کوتاه: شانزده سالم بود که از "مرضيه" خوشم اومد. چند خونه اونورتر از ما زندگي مي کردن؛
اونوقتا مثل حالا نبود بشه بري جلو و اقرار کني ... که عاشق شدي؛
عشق رو بايد ذره ذره ميرختي تو خودت؛ شب ها باهاش گريه ميکردي صبح ها باهاش بيدار ميشدي و گاهي مي برديش سرکلاس.
"مرضيه" دو سال بعدش شوهر کرد.
20 سالم که شد از همکلاسيم خوشم اومد. خيلي شبيه "مرضيه" بود
رفتم جلو و بهش گفتم دوسش دارم؛
ولي قبل از من يکي تو زندگيش بود!
تو 25 سالگي از همکارم خوشم اومد؛ تن صداش عجيب شبيه "مرضيه" بود.
تو 30 سالگي از دختر مستاجرمون؛ که شبيه "مرضيه" مي خنديد , تو 40 سالگي از کارمند بانک اونطرف خيابان
که موهاشو مثل "مرضيه" ...
از يه طرف ميريخت تو صورتش , مي ترسم "مرضيه" خيلي مي ترسم , هشتاد يا صد سال ام بشه , همش تو رو ببينم
که هر بار يجوري داري دست به سرم ميکني
..
#حميد_جديدي - کفش هاي مکاشفه
+[تلگرام]در شهر من اين نيست راه و رسم دلداري
بايــد بفهمــم تا چــه حـــدي دوستم داري
موسي نباش اما عصا بردار و راهي شو
تا كـي تـو بايد دست روي دست بگذاري
بيزارم از اين پا و آن پا كردنت اي عشق!
/ يا نوشدارو باش يا زخمـــي بـــزن كاري
/من دختري از نسل چنگيزم كه عاشق شد
/ بيگانـــه بـــا آداب و تشريفــــات دربـاري
/ هركس نگاهت كرد چشمش را درآوردم
/ شد قصـــه ي آغـا محمدخـان قاجــاري!
/ آسوده باش، از اين قفس بيرون نخواهم رفت
/ حتـــي اگـــر در را برايـــم بـــاز بگذاري - کفش هاي مکاشفه
چون شعر هرگز از سرم بيرون نخواهم كرد
/ بايـد بـــراي چــــادرم حـرمت نگــــه داري
/ تو ميرسي روزي كه ديگر دير خواهد خود
/ آن روز مجبوري كـــه از من چشم برداري - کفش هاي مکاشفه
+آن روزها نام مرا حتي نمي دانست
من عاشقش بودم ولي گويا نمي دانست
من مشت خود را باز کردم خط به خط خواندم
انگار او چيزي از اين خط ها نمي دانست
با خود کلنجار عجيبي داشتم آيا
از عشق مي دانست چيزي يا نمي دانست؟
هي خواب مي ديدم که در گرداب مه رويم
اما کسي تعبير رؤيا را نمي دانست
رمال هم از آينه چيزي نمي فهميد
از سرنوشتم نقطه اي حتي نمي دانست
اين يه تيکه از سريال پايتخت بود ک نيومد. اونجايي ک نقي مسابقه رو باخته و خونه بر ميگرده , پوست تخمه ريخته, و ميگه, تخمه فروشي باز کرديد هما , هما داره ب بچه ها زبان ياد ميده. نقي ميگه ديس ايز بوک هما, آره!! ديس ايز بوک ... - کفش هاي مکاشفه
بعدش ميگه؛ دامادم داره روزنامه تاريخ گذشته ميخونه, پدرم در خواب عميق فروخته, زنم داره تدريس زبان ميده بچه منه, خواهرم داره سبزي رو ريز ريز ميکنه, زندگي در کمال آرامش جريان داره, همه چي آرومه, من چقد خوشبختم - کفش هاي مکاشفه
+[تلگرام]با وجود همه چيز, امروز هم ب پايان رسيد
همه صداها بي صدا شدند , خورشيد هم غروب کرد
همه افکار ب ساحل خوردند, پريشان شدند
آه ! چه چيزهايي ک با يک باد از بين رفت!!!
بنويس, بنويس که تمام نمي شود
+[تلگرام]حذف کن کساني را
ک باعث غمت ميشوند
بيش از حد که کوتاه بيايي,
ميشوي کوتاهترين ديوار!
گاهي سـرد باش...
بگذار دلخوش نباشند
به وجودت که
هروقت بخواهند کنارت بزنند
+[تلگرام]چشم هايت را باز کن
اولين شنبه ي زمستان رسيد
بيدار کردنت با من
مهرباني با تو
اصلا من براي چشم هايت غزل دم مي کنم
تو براي موهايم ترانه بباف!
زمرمه کردن غزل هايم با تو
قصه ساختن از عطر نفس هايت با من!