پيام
+
[تلگرام]
چه رازهاي مگو که لحظه ي رفتن سر زبانم بود
چه ابرهاي غريب که مثل خاطرت در آسمانم بود
چه دوست دارم ها که غنچه شد به لب و ميان ره پژمرد
ز خاطرت نرود ...

*خاطره*
98/9/1
کفش هاي مکاشفه
ز خاطرت نرود که خاطرات توام مرا ز خاطر برد. اين تنهايي حق من است / تاوان عاشق شدن است
/ ميدانم اين قصه / پايانش روشن بود /
اين آتش از آغاز با من بود!