شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] چقدر دلم مي خواهد پياده راه بروم آنقدر بروم, آنقدر بروم تا ب يک ناکجاآبادي برسم ک هيچ کس مرا نشناسد مثلا به يک امام زاده اي برسم ک روي يک تپه اي باشد و مردمانش از من بپرسند؛ کيستي, از کجا آمدي؟ تابحال تو را در اين امام زاده نديده ايم؟ و من سکوت کنم و ب زيارتم ادامه دهم و يا اينکه سر از جنگل دربياورم جنگلبان بپرسد: خانم ! از کجا آمده اي؟ جنگل خطرناک است, راه را گم کرده اي؟ ميخواهي همراهي ات کنم؟ اگر راه بلدي ! از همان مسيرت برگرد برو! يا مثلا سر از دريا در بياورم دريانوردي تيوپ نجات بيندازد و بگويد: از کجا آمده اي؟ حالت خوب است؟ عجيب است هنوز سالمي؟ مگر شنا بلدي؟ يا اينکه در کوه ها قدم بزنم و کوه ب کوه بروم, سر از غاري در بياورم ک پر از چشمه هاي ناب باشد. ک ناگهان چوپاني براي برداشتن آب بيايد و بگويد: عجيب است! فک ميکردم فقط خودم اين غار را بلدم! از کجا آمده اي؟ يا اينکه در کنار جاده اي قدم بزنم و قدم بزنم ... رهگذري بيايد و بگويد: غريبه اي؟ ، تابحال تو را در اين مسير نديدم! اهل کجايي؟ من هر روز اين مسير را پياده ب کوه ميروم, تابحال نديدمت؟ يا اينکه صحرا ب صحرا , به چادرهاي عشايري برسم, و يک عشايري از من بپرسد: تازه از راه رسيدي؟ خسته اي؟ بيا ب چادر ما تا ب نوشيدن شيري, آبي مهمانت کنيم, نگفتي؟ راستي اهل کجايي؟ و در تمام اين لحظات, سکوت کنم و فقط بروم فقط بروم فقط بروم فقط بروم فقط بروم فقط بروم فقط بروم ديروز ديوانه اي را ديدم فارغ از تمام دنيا! و با خودش مدام حرف ميزد! ميخنديد! ذوق ميکرد! حسادت عجيبي در من گل کرد! رو ب آسمان کردم, لبخند خدا را ديدم.
هايدي
98/1/30
کفش هاي مکاشفه
رتبه 77
19 برگزیده
153 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
کفش هاي مکاشفه عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top